ادبیات شیعی با پرداختن به مضامین مذهبی و برخورداری از جایگاهی ویژه در نزد محبان خاندان عصمت و طهارت(ع)به جریانی پویا و پرشور مبدل شده است تا آموزههای آیینیـ ولایی را با نگاهی اخلاقیـتربیتی و با زبانی هنری و مؤثر به نسلهای نیازمند به آبشخور علم و اخلاق معصومین(ع) انتقال دهند و باورهای اهـالی شیعه را بهسوی آرمانهای اصیـل و متعالی این راهنمایان به کمال انسانی، بهتر و بیشتر رهنمون سازند. از این منظر، در غربت قرنی که فریاد رسای فغان از رنجوری، گُنگترین آواز آدمی است و خوشههای امید در سکوتی تلخ، دَم از ناباروری میزنند و تبخالی از پژمردگی بر لبانشان منقش است، احمد عزیزی دل به امامی بسته است که بارگاه مقدس او مأمنِ بیپناهانی است که آهوی دل دردمند خویش را در جلوههای بیخار ادراکش، رها کردهاند و از پس ابرهای نیایش، چشم به باران اجابتی دوختهاند که خشکسالی لبخند آنان را طراوت بخشد. این نوشتار با نگاهی توصیفیـ تحلیلی به مثنوی «مادر آهوانِ» احمد عزیزی، به این پرسش پاسخ داده که سیمای امام رضا(ع) در آیینة اندیشة این شاعر متعهد چگونه بازتاب یافته است؟ بر اساس یافتههای بررسی حاضر، این مثنوی نمادین، آوای سرگشتگی بیپناهانی است که هستی خویش را در تنگنای تنهایی و غربت به ضریح کرامت امام رضا(ع) دخیل بستهاند تا سوز دل دردمند خویش را از ستمپیشگی خودکامگان روزگار، با آن حضرت در میان نهند.